کد مطلب:252490 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:187

تحولات اجتماعی و سیاسی در عصر امام
پیش از این گفتیم كه امام هادی (ع) در موطن خویش مدینه منوره، شهر جدش پیامبر اسلام بود. در آنجا امام ولادت یافت و دوران رشد و بلوغ خود را در آن گذراند و سالیانی چند در آن سكونت داشت.

آنگاه متوكل به اقتضای شرایط سیاسی و با توجه به موقعیت و محبوبیت امام دهم شیعه و بر طبق اصل روند حاكمیت غصب و حكومت جور و ستم، او را از مدینه به پایتخت جدید عباسیان یعنی سامرا انتقال داد.

حال نظری كلی به مهمترین رویدادهای تاریخی آن زمان كه خلافت متوكل را به شدت تحت تأثیر قرار می داد می افكنیم تا با شناخت عوامل آن، اوضاع سیاسی آن زمان را دریابیم.

همسفران و همگامان ما در این سیر تاریخی، تاریخ یعقوبی



[ صفحه 182]



است كه می گوید: مردم ارمنستان سر به شورش و جنبش گذاشتند و وضعی آشفته پیدا كردند به همراهی ایشان جماعتی از كشیشان نیز به تظاهرات وسیعی دست زدند و در نتیجه كوششها و مجاهدات زیادی بر مناطق مسكونی خود كه تحت استعمار خلافت عباسی بود، غلبه و سیطره یافتند این مناطق تفلیس نام داشت كه لوای قیام برافراشت و از اطاعت فرماندهان خلافت سرباز زد، این شورشها و انقلابات تحت قیادت و رهبری اسحاق بن اسرائیل اوج گرفت. منطقه مورد منازعه بالاخره از قبضه خلافت خارج شد، سپس جنگهای خونینی رخ داد كه سپاه خلیفه را درهم كوبید و شكست داد، آنگاه رومیان بر علیه دولت وارد مبارزه شدند به دنبال آن اهالی خزر و نژاداسلاو نیز بر علیه دولت به مبارزه برخاستند و در این شورشها و آشفتگی ها متوكل، محمد بن خالد بن یزید بن مزید شیبانی را نماینده و مأمور سركوبی آنان نمود و چون پیمان امان را بر ایشان تجدید نكرده بود دوباره به جنبش برخاستند و غریو قیام و سركشی برآوردند تا آنجا كه نماینده و والی خلیفه را اخراج كردند، كاتبان دیوان خلافت به چاره جوئی مبادرت ورزیدند و بر همین اساس آشفتگی و هرج و مرج در تمام نواحی كشور جلوه نمود و آثار سوئی بر جای گذاشت.

پر واضح است كه متوكل در سیستم كشور داری متمایل به سیاست عیاشی و تن آسایی و اسراف بود و اصولا این خلیفه بیش از هر خلیفه دیگر، جوانی بی هنر بود و خصوصیاتش را اینگونه می توان خلاصه كرد:



[ صفحه 183]



اسیر شهوت بود گرفتار غرض ورزی ها و كینه توزیهای فردی و خصوصی بوده است، او سیاست غلطی داشت! از امراء، و وزراء، قضات، كارگردانهای دستگاه خلافت بهانه ها می گرفت، اموال و ثروت هر كس را كه می خواست به یغما می برد، هستی و نیستی آنها را ضبط و توقیف می كرد، راه و روش كشورداری را نمی دانست تا آنجا كه بر اثر اسراف و خوشگذرانی كاخهایی بنا نهاد كه بیش از اندازه بوده و نیازی به آنها نداشت و هیچگونه فعالیتی در جهت اصلاحات و بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی كشور به عمل نمی آورد و اكثریت مردم با فقر خانمانسوز و زندگی مذلت باری دست به گریبان بودند اما حاشیه نشینان و اطرافیان دستگاه خلافت در ناز و نعمت مترفانه و مسرفانه ای به سر می بردند و متكبرانه و متحیرانه، در میان توده مردم محروم به تفاخر و تكاثر سرگرم بودند، خوی تفرعن و ددمنشی اكثریت قریب به اتفاق پیروان متوكل را فرا گرفته بود، غالب اوقات به رقص و عیاشی و طرب و شادی بیش از حد مشغول بودند و وقت خود را به دلقك بازیها و عیش و نوش ها سپری می كردند خود را طبقه علیای اجتماع و بركنار از مصائب و معضلات و محرومیت های جامعه می داشتند.

كوچكترین ترحمی در وجودشان دیده نمی شد، پرداخت حقوق و استفاده از بیت المال بالسویه و طبق قانون هر كس به قدر وظیفه و كارآئی خود، مجری و مرعی نبود، عدم مساوات و اجرای اصول حاكمیت زور و اعمال قانون جنگل به مفهوم واقعی در جامعه عصر متوكل به چشم می خورد.

مردم و دوستداران خاندان پیامبر یا باید در كنج عزلت زندانها



[ صفحه 184]



پوسیده و فرسوده می شدند و یا باید رهسپار چوبه دار و یا هم آغوش سكوت و اختناق گردند، كسی را حق اعتراض و انتقاد نبود، كمترین نارضایتی از وضع موجود سبب شكنجه و زندان بود.

ضرایب مالیاتی به حداكثر خود رسیده بود در اینجا بود كه رگ غیرت غیوران و رهنوردان بادی مرگ به جوش آمد و از اندرون جوشان آنها، شعله انقلاب افروخته شد و مسلمین بی پناه به انقلابات خونین و مردمی روی آوردند تا خود را از این وضع نكبت بار و رنج آور رها سازند و تا سرحد مرگ خود را آماده شهادت و فداكاری نمودند و با جامه قربانی به قربانگاه رفتند تا انسان را از اسارت دیو صفتان بد سیرت رها سازند و در خدمت آزادیش گمارند.

یعقوبی با اشارتی زیبا، انگیزه این نهضت مردمی را توجیه می كند: متوكل با سرشت اشرافی خود چندین كاخ عظیم را احداث كرد و برای بنای آنها مبالغی هنگفت را سرمایه گذاری نمود از جمله این كاخ ها می توان به: قصر الشاه، قصر العروس، شیداز، بدیع، غریب و برج اشاره نمود كه روی كاخ برج مبلغ یك میلیون و هفت صد هزار دینار سرمایه گذاری نمود.

گله و شكایت، ناله و فغان مردم از این همه ولخرجی و عیاشی برخاست تا اینكه آسمان به خاطر این جنایات بر سر خشم آمد و واكنش خشمش را با سقوط و نزول سنگهای آسمانی و شهابها متجلی ساخت پدیده های طبیعی از قبیل زلزله و خسوف به شدت و كثرت روی می داد و بر اثر آن خانه ها و مساجد فرو ریختند، حوادث بسیاری در قلمرو كشور پهناور متوكل اتفاق افتاد، بیشتر آبادیها، كاخها، و بناهای



[ صفحه 185]



آباد كه ساخته و پرداخته بودند بر اثر زلزله واژگون گردید، صاعقه آسمانی كوه اقرع را در انطاكیه شكافته و خورد نمود و به دریا ریخت، چشمه آبی در بالای كوههای مكه خشكید، باد سرد زهرآگینی از شمال خراسان، ری، اصفهان و سایر شهرها و روستاهای عراق وزیدن گرفت! بیشتر مردم به بیماری مبتلا شدند و مردند، در سكت الدهاقین بلخ باران به رنگ خون تازه از آسمان بارید و زمین ها را شكافت.

سیارات در شب پنج شنبه اول جمادی الآخر سال 241 شكسته و شكافته شدند. و این پدیده از آغاز شب تا طلوع فجر طول كشید، در دامغان و نیشابور و ولایات آن در سال 242 زلزله شدیدی روی داد كه در آن جمع كثیری از مردم در آغوش ویرانی ها و مخروبات، مدفون شدند و مجددا زمین لرزه شدیدی در روز سه شنبه یازدهم شعبان همان سال اتفاق افتاد كه در حدود دویست هزار نفر به هلاكت رسیدند، در بعضی از شهرهای خراسان ریزش و فروكش نمودن زمین به وقوع پیوست، به مردم فارس نیز مصیبی وحشتناك وارد شد و آن اینكه نور تابنده و درخشانی از ناحیه دریای سرخ برخاست و به منطقه فارس كشیده شد. گروه زیادی از مردم و چارپایان به مرگ غلطیدند، درختان آتش گرفت و در مصر زمین لرزه سختی پدیدار شد كه زینت ها و چراغ های مسجد فرو افتادند و آشفتگی و خسارات زیادی را به بار آورد این زلزله در ذی الحجه سال 242 اتفاق افتاد.

شام نیز از تحولات طبیعی بی بهره نماند در آنجا هم زمین لرزه هائی پیاپی رخ داد این زلزله تا دامنه های لاذقیه و جبله گسترش یافت جمعیت زیادی از مردم مردند تا آن حد كه مردم به بیابان



[ صفحه 186]



روی آوردند و منازل و آنچه در آن بود رها كردند و رفتند و چندین ماه در بیابان متشرد و متوطن گردیدند.

«آری این است نتایج خطرناك ظلم و جنایت و بی اعتنائی به مبانی و اصول دین و مذهب.»

این است فرجام ملتی كه خود را مسلمان می خواندند ولی كمترین نشانی از اسلام در وجودشان نبود و فقط گروهی اندك از دام اهریمنانه طاغوت زمان بركنار و متنفر بودند و آن گروه امام هادی و پیروان وفادارش بودند.